زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت
باغ بهشت وحی را نخل به خون کشیدهام بـار مـلال میبـرد سـرو قـد خـمیـدهام شهـر مدینه میزند ناله به پای نـالهام خاک حجاز میخورد خون ز سرشک دیدهام با همه کردهام وفا از همه دیدهام جـفا با هـمه بـودم آشنا از همه دل بریـدهام تیشۀ فتنۀ خزان، خورد به پهلویم کز آن شاخه شکست و شد جدا میوۀ نا رسیدهام راز دل مدینهام چاه عـلی ست سیـنهام از لب خود به هر نفس ناله او شنیدهام تا ببرم بدوش خود بار بلای دوست را منّت تازیانه را بر دل و جان خریدهام درد کشد به بسترم باز به فکر حیدرم گشته علی علی علی هر چه نفس کشیدهام دهر، محیط غـربتم مُلک وجـود تربتم زیر گِـلم مجو که در بـاغ دل آرمیدهام نقش زمین شدم ولی در ره یاری علی اشک فشان ستادهام ناله کنان دویـدهام (میثم) بـیقـرار را خـستـۀ داغـدار را اشک به دیده دادهام خون به دل آفریده |